هدایت شوندگان امام هادی علیه السلام

نادان ، اسیر زبان خویش است . (مسند الامام الهادى ، ص 304)

هدایت شوندگان امام هادی علیه السلام

نادان ، اسیر زبان خویش است . (مسند الامام الهادى ، ص 304)

شکوه وهیبت امام علی النقی در بین مسلمین


شکوه امام علیه السّلام چنان بود که همگان در برابرش سر تعظیم فرود مى‏آوردند و آن بزرگوار، شکوه و جلال را از نیاکانش به ارث برده بود، سیمایش، سیماى انبیا و شکوهش شکوه اوصیا بود. کسى از دشمنان و یا شیعیانش با او روبرو نمى‏شد مگر آن که تحت تأثیر هیبت و جلال او قرار مى‏گرفت.
محمّد بن حسن اشتر علوى درباره هیبت آن حضرت نقل مى‏کند: من با پدرم در بیرون کاخ متوکل با جمعى مردم از طالبیان، عبّاسیان و آل جعفر بودیم در آن جایگاه که ایستاده بودیم، ناگاه ابو الحسن- امام هادى علیه السّلام- آمد، تمام مردم براى احترام و بزرگداشت آن حضرت، از اسب پیاده شدند، تا این که آن بزرگوار وارد قصر شد. بعضى از مردم شروع به اعتراض کردند که چرا باید امام، این قدر احترام شود! و گفتند: چرا باید ما براى این پسر بچه از مرکب پیاده شویم؟ او نه شرافتش از ما بیشتر است و نه بزرگسالتر از ماست، به خدا سوگند، وقتى که بیرون بیاید، از مرکب پیاده نمى‏شویم ...
ابو هاشم جعفرى در ردّ سخن آنها گفت:
به خدا سوگند که شما با کوچکى و خوارى براى او پیاده خواهید شد ..
تا این که امام علیه السّلام بیرون آمد، صداى تکبیر و تهلیل بلند شد، و مردم همگى به احترام او از اسب پیاده شدند، آنگاه ابو هاشم رو به آن مردم کرد و گفت: آیا شما نبودید که تصمیم داشتید به احترام او از مرکب پیاده نشوید؟ آنها علاقه خود را نسبت به امام پنهان نداشتند و گفتند: به خدا قسم، ما بى‏اختیار از مرکبها پیاده شدیم ... 1
براستى که هیبت امام علیه السّلام، از بزرگى و عظمت آن حضرت، دلها را پر مى‏کرد، چنان نبود که شکوه و هیبت او از قدرت و سلطنت نشأت گرفته باشد، بلکه منشأ آن اطاعت خدا و پارسایى در دنیا و تقواى دینى فوق العاده آن بزرگوار بود که از ذلّت نافرمانى خداوند خارج و به عزّت اطاعت او داخل شده بود. درباره شکوه فوق العاده آن حضرت در نظر مردم آمده است که هرگاه متوکّل وارد مى‏شد، کسى در کاخ نمى‏ماند، مگر این که آماده خدمت به آن بزرگوار مى‏شد و بر یکدیگر، براى کنار زدن پرده‏ها و گشودن درها، سبقت مى‏جستند و زحمت هیچ کارى از این قبیل را به آن حضرت نمى‏دادند 2
ا
[1]
بحار الانوار: 13جلد/صفحه 131، اعیان الشیعة: جلد4/ ق 2/ 274- 275.
[2]
بحار الانوار: جلد13/ صفحه129.
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد